من و مَـــرد ِ زندگیـم

5 روز رمضـآن

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۱ ب.ظ

خیلی دلم برا وبلاگ قبلیم تنگ شده:(

اما...

اشالا ی روزی دوباره ب دستش بیارم

امروز 5 روز هست ک از ماه رمضون میگذره...

دیشب با آقای همسر رفتیم بیرون دور دور

اول رفتیم خونه مامان بزرگم. چون قرار بود من پول ازشون بگیرم...

و بعد هم دور دور

رفتیم فلافلی و من دوتا ساندویچ فلافل خریدیم و اومدیم دوتایی تو ی فلکه و زدیم بر بدن ^_^

و کنار فلکه ای ک بودیم آب برگه ای بود ک آقای همسر سریع پرید دو تا کاسه آب برگه آلبالو گرف و اونم جاتون خالی خوردیم:)

الان ک دارم از خوردنای دیشبم تعریف میکنم دهنم آب افتاده ^_^

و بعدش اومدیم خونه ما... همه تو خونه خواب بودن.. ماهم فتیم یکم بالا پشت بوم نشستیم و اومدیم پایین (طبقه من و اقای همسر، چون خالی هست من و همسر همیشه میریم اونجا)

یکم هم اونجا بودیم و اقای همسر ساعت 2.25 دقیقه بود ک رف...

  • banoo dey

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی