کم کم داره این بلگ جا توی قلبم باز میکنه :) داره کم کم ازش خوشم میاد^ـ^
امشب محمد پیشمه:) ولی دیگه فردا ندارمش:(
امشب هرچی تو دلم هست رو بهش میگم! اما میدونم تا ببینمش باز دهنم بسته میشه و زیاد از دلخوریام بهش نمیگم!
امشب با خانواده من و محمد رفتیم تکیمون!
من عاشق تکیمون هستم. ی علاقه و حس خاصی بهش دارم!
دیشب تولد محمد بود
کادوشو هنو بهش ندادم! چون ندیده بودمش!
براش ی بلوز مردونه اسپرت سورمیه ای گرفتم! امیدوارم ک اندازش باشه!
الان فعلا نشسته با داداشم و گرمه صحبتن! و منم تو اتاق در حال تایپ کردن:)
البته ب این موضوع پی بردم ک این هفته ک من همش با محمد بد رفتاری کردم و همش از دستش عصبانی بودم برا پرپرمم بودش